سفارش تبلیغ
صبا ویژن
labbaik

خوهای والا را به دست آورید که خداوندـ عزّوجلّ ـ آنها را دوست دارد، و از کارهای نکوهیده بپرهیزید که خداوند ـ عزّوجلّ ـ آنها را دشمن می دارد . [امام صادق علیه السلام]

u کل بازدیدها : 116238

u بازدیدهای امروز : 19

u بازدیدهای دیروز : 4

u  RSS 



u خانه
u مدیریت
u پست الکترونیک
u شناسنامه

پنج شنبه 86/10/20 ساعت 6:11 عصر

i و بعد از رفتنت

شبی از پشت یک تنهائی نمناک و بارانی         تو را با لهجه ی گلهای نیلوفر صدا کردم

تمام شب برای با طراوت ماندن                    باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم

پس از یک جستجوی نقره ای در کوچه های آبی احساس      تو را از بین گلهائی که در تنهائیم روئید  با حسرت جدا کردم

و تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی:                     دلم حیران و سر گردان چشمانیست رویائی

ومن تنها برای دیدن زیبائی آن چشم                               تو را در دشتی از تنهائی و حسرت رها کردم

همین بود آخرین حرفت                                                ومن بعد از عبور تلخ و غمگینت 

حریم چشمهایم را به روی اشکی از جنس غروب ساکت و نارنجی خورشید وا کردم

نمیدانم چرا رفتی؟؟؟    نمیدانم چرا؟؟؟ شاید خطا کردم

و تو بی آنکه فکر غربت چشمان من باشی          نمیدانم کجا-تا کی-برای چه

ولی رفتی و بعد از رفتنت باران چه معصومانه می بارید

و بعد از رفتنت یک قلب رویائی ترک برداشت    

و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمی خاکستری گم شد

و گنجشکی که هرروز از کنار پنجره  با مهربانی دانه بر میداشت        تمام بالهایش غرق در اندوه غربت شد

و بعد از رفتنت انگار کسی حس کرد         که من بی تو تمام هستی ام از بین خواهد رفت

کسی حس کرد                                 من بی تو به هر لحظه هزاران بار خواهم مرد

و بعد از رفتنت دریا چه بغضی کرد            کسی فهمید تو نام مرا از یاد خواهی برد

و من با آنکه میدانم                             هنوز آشفته ی چشمان زیبای تو ام برگرد

ببین که سر نوشت انتظارش چه خواهد شد    و بعد از این همه طوفان و وهم و پرسش و تردید

کسی از پشت قاب پنجره آرام و زیبا گفت:      تو هم در پاسخ این بی وفائی ها بگو:

در راه عشق و انتخاب آن خطا کردم

ومن در حالتی ما بین اشک و حسرت وتردید    کنار انتظاری که بدون پاسخ و سرد است

ومن در اوج پائیزی ترین ویرانی یک دل             میان غصه ای از جنس بغض کوچک یک ابر

نمیدانم چرا؟؟؟؟؟ شاید به رسم و عادت پروانگیمان باز

                                           برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم

 


نوشته شده توسط: hosseini nastaran

نوشته های دیگران ()

*******

************

*********************************

************

*******


i لیست کل یادداشت های این وبلاگ

یاور همیشه مؤمن
عشق
................
بوسه
تقدیم به همه ی شمائی که دوستتان دارم...
ظهر تاسوعا
نیایش
هفت سکا نس
[عناوین آرشیوشده]

*********************************

********************

:: درباره من ::

labbaik
hosseini nastaran
خیلی مهربون-دوست داشتنی(همه این طوری میگن)با سلیقه-منطقی-درس خون

********************

:: لینک به وبلاگ ::

labbaik

********************

:: پیوندهای روزانه ::

دوستت دارم [54]
[آرشیو(1)]

********************

:: آرشیو ::

tishtar

********************

:: لینک دوستان من ::

اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
الهام
آسمان آفتابی
امیر
مصطفی فؤادی

********************

:: دوستان من ::


















********************

:: وضعیت من در یاهو::

یــــاهـو

********************

:: خبرنامه ::

 

********************

پارسی بلاگ ، پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ